تغیر مسیر یافته از - الله (قاموس‌قرآن)
زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه
 

الله (مفردات‌قرآن)





اللَّه‌ از اصطلاحات قرآنی و علم در (اسم) خداوند است. در این کلمه صفت به خصوص از صفات خدا منظور نیست و آن فقط علم ذات باری است، ولی التزاما به جمیع صفات خدا دلالت دارد و شاید از این جهت گفته‌اند: اللَّهُ‌ نام ذات واجب الوجودی است که جامع تمام صفات کمال است. این لفظ مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است که پنج بار آن «اللّهم» و بقیّه «اللَّه» می‌باشد.


۱ - واژه‌شناسی



بعضی گویند اصل آن اله است، همزه‌اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گردیده است، صاحب قاموس گوید: اصحّ آنست که علم غیر مشتقّ است.
وجود خدا و توحید او اساس دین مبین اسلام و تمام ادیان آسمانی است، هیچ دینی و هیچ دانشمندی، موقعیّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعریف نکرده و نشان نداده است.

۲ - اوصاف خدا در قرآن



در اینجا به برخی از اوصاف خدا در قران اشاره می‌کنیم:

۲.۱ - یکتایی


«قُلْ هُوَ اللَّهُ‌ اَحَدٌ اللَّهُ‌ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ؛ بگو: او خدای بی‌همتاست خدای که مقصود همه است، نزاده و زائیده نشده، هیچکس همتای او نیست»، ناگفته نماند چنانکه در «احد» گذشت: این کلمه فقط در ذات باری بمعنی وصفی استعمال‌ گردیده است بنا بر این لازم است احد را در قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، بی همتا معنی کنیم، در این صورت، تمام سه آیه که بعد از آیه اولی آمده است شرح احد می‌باشد. یعنی بی‌همتاست زیرا که مقصود همه است و زائیدن و زائیده شدن که از خواصّ تمام موجودات است، در او نیست و بالاخره هیچکس کفو و برابر او نیست.
این است خدائی که قرآن معرّفی می‌کند یعنی خود خدا معرّفی می‌کند زیرا قرآن کلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت فقط این خدا قابل قبول است نه خدایان دروغین و نه خدائی که ادیان تحریف شده می‌گویند.

۲.۲ - خالق بودن


خدا خالق و آفریننده تمام اشیاء و تمام جهان و جهانیان و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفریده اوست‌ «لا اِلهَ اِلَّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ» «قُلِ‌ اللَّهُ‌ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ» «اللَّهُ‌ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَکِیلٌ» «ذلِکُمُ‌ اللَّهُ‌ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ» «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ».

۲.۳ - مربی تمام موجودات


تربیت تمام اشیاء و موجودات بدست اوست و او مربّی همه‌ی مخلوقات است‌ «الْحَمْدُ لِلَّهِ‌ رَبِّ الْعالَمِینَ» فَلِلَّهِ‌ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْاَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ» کلمه‌ «رَبِّ الْعالَمِینَ» ۴۲ بار در قرآن آمده است. و خلاصه بند ۲ و ۳ این است که آفرینش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبیر دیگر چنین است‌ «اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ تَبارَکَ‌ اللَّهُ‌ رَبُّ الْعالَمِینَ» بدان آفریدن و تدبیر و دستور فقط برای اوست، بلند مرتبه است خدا، که پرورش دهنده مخلوقات است. در «ربب» خواهیم گفت که «ربّ» تربیت دهنده است.

۲.۴ - قدرت


خدا بر هر چیز قادر و تواناست و هیچ چیز از حیطه قدرت و توانائی او بیرون نیست و او بر کار خود پیروز است‌ «تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ» «وَ اللَّهُ‌ غالِبٌ عَلی‌ اَمْرِهِ»، جمله‌ «هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ» و «اللَّهَ‌ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ» مجموعا ۳۴ بار در قرآن تکرار شده.

۲.۵ - زنده‌کننده و میراننده


حیات و مرگ مطلقا در دست اوست، و اوست که حیات می‌بخشد و می‌میراند «وَ اللَّهُ‌ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ اللَّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «اِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ»، این دو تعبیر ۱۱ مرتبه در قرآن آمده است.

۲.۶ - شروع‌کننده آفرینش


شروع آفرینش و اعاده آن از او و بدست اوست، که آفریده و اوست که بعد از ویرانی، نظم جدید برقرار کرده و آفریدن را از سر می‌گیرد «یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَاْنا اَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا اِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ» روزی آسمان را می‌پیچیم و جمع می‌کنیم. همانطور که طومار نوشته‌ها را می‌پیچد و جمع می‌کند.
پس از آن همچون آفرینش اوّل، آفریدن را دوباره شروع می‌کنیم، این وعده بر ما حتمی است و ما آن را عملی خواهیم کرد. «قُلِ‌ اللَّهُ‌ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ».

۲.۷ - استمداد و احتیاج همه از او


او هر روز در کاری است. همه از او می‌خواهند، از او استمداد می‌کنند و دست نیاز بسوی او دراز کرده‌اند اگر چه عدّه‌ای متوجّه نیستند. «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَاْنٍ» هر که در آسمان‌ها و زمین هست‌ حاجت خود را از او می‌خواهند، او هر روز در کار بخصوصی است.
آیه شریفه راجع به اصل احتیاج و استمداد از خداست، بحکم آیه‌ «لِلَّهِ‌ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ» و آیه‌ «یا اَیُّهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی‌ اللَّهِ‌ وَ اللَّهُ‌ هُوَ الْغَنِیُّ»، بشر از خود چیزی ندارد، او مطلقا فقیر و محتاج است، در مقابل، هر چیز از خدا و ملک خدا و خدا غنیّ مطلق است، پس تمام مردم اعمّ از خدا شناس و غیره که برای رفع حاجت خود به وسائل مادّی متوسّل می‌شوند، به وسائل خدا متوسّل می‌شوند. و از خدا می‌خواهند، این آیه، نظیر آیه‌ی‌ «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَاَلْتُمُوهُ» است مردم همه چیز را از خدا نخواسته‌اند، بلکه خدا مطابق احتیاج واقعی آنها وسائل زندگی بوجود آورده است، این سئوال، سئوال فطری و واقعی است که همان احتیاج بوده باشد.
و امّا «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَاْنٍ» خداوند ربّ العالمین است، معنای ربوبیّت آنست که ربّ هر روز در کاری نظیر کار گذشته یا غیر آن بوده باشد مثل بنّاء که هر روز یک جور کاری در ساختمان، نظیر روز قبل یا غیر آن را می‌کند تا بنای آن سر آید.
امام خمینی معتقد است که خداوند متعال به‌مقتضای اسم (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَاْنٍ) در هر لحظه و آنی، شانی دارد و تنها بر انسان کامل که مظهر جامع اوست با تمام شئون تجلی می‌کند؛ زیرا هر یک از موجودات از عوالم عقول مجرده و ملائکه مهیمه تا نفوس کلیه و ملائکه مدبره مظهر اسم خاص هستند که ربشان بر آنها تجلی کرده است. و ازآنجاکه سلطنت اسمای خاص محدود است و هر اسمی دولت خاص خود را دارد، دوره نبوت انبیایی که مظهر این اسماء هستند نیز محدود است. به اعتقاد امام خمینی ذات مقدس الهی به‌حسب کل یوم هو فی شان در کسوة اسما و صفات، تجلی به قلوب انبیا و اولیا می‌کند و به‌حسب اختلاف قلوب آنها تجلیات نیز مختلف می‌شود؛ اما خاتم انبیاء مظهر تمام اسمای الهی و اسم جامع الله است، ازاین‌رو تمام اسما و صفات در وجود او عینا تجلی کرده است و ازآنجاکه اسم اعظم الله محیط بر همه اسماء الهی و سلطنت دائمی بر آنها دارد نبوت پیامبر محدود نخواهد بود؛ بلکه ازلی و ابدی است. به اعتقاد ایشان خداوند هر آنی و شانی وجودی را اعطاء می‌کند و هیچ شانی از شئون او ازهرجهت مانند شان دیگرش نیست و تکراری در تجلی او نیست و این ضابطه شامل مجردات نیز می‌باشد. ایشان در تاکید بر این مطلب بر این باور است که خداوند دائما در حال تجلی است، گاهی به اسم ظاهر خود مثل رحمن و مُبدء و گاهی با اسم باطن خود مثل مالک و معید و تمام حقایق دائما در شانی و ظهوری و بطونی هستند پس حق‌تعالی هر روز در شانی است که از جمال به جلال و از ظهور به بطون تجلی می‌کند.

۲.۸ - منشأ عزن و ذلت


۱۰- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا کردن در دست اوست، او پادشاهی می‌دهد و پادشاهی را می‌ستاند، اختیار در دست اوست، او شب را به روز و روز را بشب داخل می‌کند و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد «قُلِ‌ اللَّهُمَ‌ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ، بِیَدِکَ الْخَیْرُ... تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ».
همانطور که تمام نعمت‌ها را خدا می‌دهد، پادشاهی و حکمرانی را نیز او عنایت می‌کند، این دلیل نمی‌شود که پادشاه و حکمران هر چه‌ خواهد بکند و بگوید: خدا به من داده است، چنانکه یک نفر پر زور و قهرمان نمی‌تواند همه را زیر مشت و لگد بیاندازد و بگوید: خدا این نیرو را به من داده است، نیکو کار و بدکار بودن شخص، روی کاری است که می‌کند، پادشاه بودن یا مردم عادی بودن، دلیل عزّت و ذلّت و خوبی و بدی نیست، حساب عمل در میان است، معاویه‌ مقتدر از همه بدتر، و ابوذر فقیر از همه (نسبت بخودش) نیکوتر بود.

۲.۹ - هدایت و گمراهی در اختیار او


هدایت و گمراهی در دست او و در اختیار اوست، اوست که هدایت می‌کند و گمراه می‌گرداند ولی گمراه نمی‌کند مگر فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهی کردند گمراه می‌کند، او به قلب کفّار مهر می‌زند که خود در اثر ادامه‌ی معاصی چنین خواسته‌اند «یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ اِلَّا الْفاسِقِینَ» «اِنَ‌ اللَّهَ‌ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی اِلَیْهِ مَنْ اَنابَ» «وَ یُضِلُ‌ اللَّهُ‌ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ‌ اللَّهُ‌ ما یَشاءُ» «خَتَمَ‌ اللَّهُ‌ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ».
قرآن همه چیز را از خدا و در دست خدا می‌داند، و بی پروا می‌گوید: که عزّت و ذلّت و ضلالت و هدایت از خداست، اما معیّن می‌کند که: کارهای خدا گزاف نیست و اینها روی نظم و حساب دقیقی است، چنانکه فرمود «یُضِلُ‌ اللَّهُ‌ الظَّالِمِینَ» «وَ ما یُضِلُّ بِهِ اِلَّا الْفاسِقِینَ» آنها که ستم پیشه کرده‌اند، گمراهشان می‌کند.

۲.۱۰ - مبغوضین خدا


کسانی و کارهائی که خدا دوست ندارد و از آنها بیزار است به قرار ذیل‌اند:
«اِنَ‌ اللَّهَ‌ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» «وَ اللَّهُ‌ لا یُحِبُّ الْفَسادَ» «وَ اللَّهُ‌ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ اَثِیمٍ» «فَاِنَ‌ اللَّهَ‌ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ» «وَ اللَّهُ‌ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» «اِنَ‌ اللَّهَ‌ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً» «اِنَ‌ اللَّهَ‌ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً اَثِیماً» «وَ اللَّهُ‌ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» «اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» «اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» «اِنَ‌ اللَّهَ‌ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ».

۲.۱۱ - محبوبین خدا


آنانکه خدا دوستشان دارد به قرار زیراند: نیکو کاران‌ «اِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» توبه‌کاران: «اِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» پاکیزه‌ها: «وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» پرهیزکاران: «فَاِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» بردباران: «وَ اللَّهُ‌ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ» توکّل کنندگان: «اِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» دادگران: «اِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» جنگجویان در راه خدا: «اِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ»

۲.۱۲ - موارد دیگر


۱- او دانه را می‌شکافد، مرده از زنده و زنده را از مرده بیرون می‌آورد (از تخم بی‌حرکت و دانه مرده و بی‌حرکت درختان و بوته‌ها و علف‌های زنده بیرون می‌آورد، دوباره از آنها، تخم‌ها و دانه‌های مرده و بی‌حرکت خارج می‌کند) فقط او می‌گریاند، می‌خنداند، می‌میراند، زنده می‌کند، نر و ماده را او آفریده خلقت آخرت نیز در دست اوست، او بی‌نیاز می‌کند، او عطا می‌کند، او غذا می‌دهد، او مریض را شفا می‌بخشد.
۲- روزی موجودات از او و در دست اوست، او رزّاق مطلق است‌ «اِنَ‌ اللَّهَ‌ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» «وَ کَاَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ‌ یَرْزُقُها وَ اِیَّاکُمْ» «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْاَرْضِ اِلَّا عَلَی‌ اللَّهِ‌ رِزْقُها».
۳- او به اندازه قدرت و توانائی انس و جنّ، تکلیف می‌کند و این قاعده کلّی تکلیف است‌ «لا یُکَلِّفُ‌ اللَّهُ‌ نَفْساً اِلَّا وُسْعَها»، این حقیقت پنج بار بدین صورت در قرآن تکرار شده است.
۴- بازگشت همه بسوی اوست، خوبان و بدان همه بسوی او بر می‌گردند «کُلٌّ اِلَیْنا راجِعُونَ»
۵- قرآن در باره اثبات وجود خدا و توحید او، بیشتر برهان نظم را که دلیل قطعی شعور و درک و عقل است، پیش می‌کشد، آری برای اثبات حق تعالی و یگانگی او، برهان نظم بهترین برهان و عموم فهم است.
۷- او نور آسمان‌ها و زمین است زندگی و حرکت و افاضه مطلقا از اوست‌ «اللَّهُ‌ نُورُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ».
۸- او شریک و همتائی ندارد، خدائی و معبودی جز او نیست، فرزندی ندارد، کسی را به فرزندی انتخاب نکرده است‌ «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ‌ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ‌ اِلهٍ‌» «سُبْحانَهُ اَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ» «لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ».

۳ - اللّهم



اصل آن یا اللَّه است، حرف نداء از اوّلش حذف شده، و میم مشدّد در آخر جای آن را گرفته است، در قرآن فقط در معنای نداء بکار رفته، در زبان عرب به معنای تمکین جواب و استثناء نیز استعمال شده است، و در قرآن مجید فقط پنج بار آمده است.

۴ - پانویس


 
۱. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۲۸۰.    
۲. اخلاص/سوره۱۱۲، آیه۱-۴.    
۳. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۳۳.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۱۰۲.    
۵. رعد/سوره۱۳، آیه۱۶.    
۶. زمر/سوره۳۹، آیه۶۲.    
۷. غافر/سوره۴۰، آیه۶۲.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۱۰۱.    
۹. حمد/سوره۱، آیه۲.    
۱۰. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳۶.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۵۴.    
۱۲. ملک/سوره۶۷، آیه۱.    
۱۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.    
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۶.    
۱۵. حجر/سوره۱۵، آیه۲۳.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۴.    
۱۷. یونس/سوره۱۰، آیه۳۴.    
۱۸. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۹.    
۱۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۶.    
۲۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۵.    
۲۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۴.    
۲۲. الرحمن/سوره۵۵، آیه۲۹.    
۲۳. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۴۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۲۴. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۸۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۲۵. خمینی، روح‌الله، تعلیقه بر فوائد الرضویه، ص۱۳۹-۱۴۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۶. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۰۱، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۲۶- ۲۷.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۶.    
۲۹. رعد/سوره۱۳، آیه۲۷.    
۳۰. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۷.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۷.    
۳۲. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۷.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۲۶.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۰.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۰۵.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۶.    
۳۷. آل عمران/سوره۳، آیه۳۲.    
۳۸. آل عمران/سوره۳، آیه۵۷.    
۳۹. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۴۰. نساء/سوره۴، آیه۱۰۷.    
۴۱. مائده/سوره۵، آیه۶۴.    
۴۲. اعراف/سوره۷، آیه۳۱.    
۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۲۳.    
۴۴. قصص/سوره۲۸، آیه۷۶.    
۴۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.    
۴۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۴۸. آل عمران/سوره۳، آیه۷۶.    
۴۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.    
۵۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۵۱. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۵۲. صف/سوره۶۱، آیه۴.    
۵۳. انعام/سوره۶، آیه۹۰.    
۵۴. نجم/سوره۵۳، آیه۴۳- ۴۸.    
۵۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۷۹- ۸۱.    
۵۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۸.    
۵۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۰.    
۵۸. هود/سوره۱۱، آیه۶.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۲۸۶.    
۶۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۳.    
۶۱. نور/سوره۲۴، آیه۳۵.    
۶۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۹۱.    
۶۳. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۶۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۱.    


۵ - منبع



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «احد»، ج۱، ص۳۳.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.